معنی ازسازهای قدیمی هندی
حل جدول
وینا
ازسازهای موسیقی
تار، دوتار، سه تار، ویولون، ویولن
ازسازهای بادی
نیانبان
ساکسیفون
شیپور
ترومپت
سرنا
کلارینت
توبا
سورنا، کرنا، شهنای، نرمه نای، دوزله، درای، هفت بند، نی، شمشال، شیپور
درباره سازهای بادی بیشتر بدانید:
سازهای بادی به سازهایی گفته میشود که دمیده شدن هوا در آنها باعث تولید صدا گردد. سازهای بادی از اولین آلات موسیقی بودند که به دست بشر ساخته شدند. انسانهای قرون گذشته آموخته بودند که با دمیدن در مخروط، برگ، یا حتی شاخ حیوانات میتوانند صدایی بلند و بوقی مانند تولید کنند. آنها با استفاده از این دانش به ساختن آلات موسیقی کنونی پرداختند.
ازسازهای زهی
آلتو
بربط
ویولا
کنترباس
کمانچه، رباب، غژک، بربط، چنگ، دوتار، قانون، سلانه، سه تار، تنبور، تار، عود، شورانگیز، تال، سنتور
ویولون
از سازهای قدیمی هندی
وینا
عربی به فارسی
هندی , هندوستانی , وابسته به هندی ها
فارسی به عربی
هندی
فرهنگ عمید
از مردم هند، هندوستانی،
تهیهشده در هند: تیغ هندی، فیلم هندی،
مربوط به هند: زبان هندی،
(ادبی) ویژگی سبْک شعری شاعران فارسیزبان از نیمۀ دوم قرن دهم تا اواخر قرن دوازدهم که از ممیزات آن تخیلات دقیق و مضمونپردازی، معانی پیچیده و باریک و دور از ذهن، الفاظ ساده و بازاری، کثرت استعاره و کنایه، و آوردن امثال بسیار در شعر است،
(اسم) زبانی از شاخۀ زبانهای هندوایرانی که در هند رایج است،
(اسم) (نجوم) از صورتهای فلکی نیمکرۀ جنوبی،
(اسم) [قدیمی، مجاز] شمشیر ساختهشده در هند،
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) منسوب به هند: ازمردم هند، ساخته و پرداخته هند. -3 شمشیرساخته هند یاشمشیری که از آهن هندی سازند: تیغ هندی هجر برانست لیک هندی عشق یبرانتر، آیینه مدور که اشعه آفتاب را در مرکزی جمع کند و اشیا ء را مشتعل سازد، دور بین.
قدیمی
در تازی نیامده (افزونی یا ء بر قدیم درست نیست) (با یا ء مصدری و بمعنی مصدری استعمال آن صحیح است) باستانی کهنه (صفت) دیرینه کهن، سالدیده پیر. توضیح کلمه قدیمی. . . و امثال آن اگر با یا ء مصدری و بمعنی مصدری استعمال شود صحیح است مانند قدیمی بودن کتاب دلیل اهمیت آنست اما اگر با یا ء الحاق و بمعنی وصف مطلق بکار رود مثل کتاب قدیمی - بمعنی کتاب کهنه - غلط است و بجای آن قدیم باید نوشته شود دوست قدیم کتاب قدیم.
لغت نامه دهخدا
هندی. [هَِ] (ص نسبی) هندوستانی. (برهان). از: هند + یاء نسبت. (از حاشیه ٔ برهان چ معین). منسوب به هند. (منتهی الارب). منسوب به بلاد مختلفه ٔ هند. (سمعانی):
تبیره درآمد ز پرده سرای
خروشیدن زنگ و هندی درای.
فردوسی.
بیفکند شمشیر هندی ز دست
یکی اسب آسوده را برنشست.
فردوسی.
بدین تیغ هندی ببرم سرت
بگرید به تو جوشن و مغفرت.
فردوسی.
بود بهنگام زخم در صف میدان جنگ
حربه ٔ هندی او حرمت تیغ یمان.
خاقانی.
برهنه یکی تیغ هندی به دست
سوی پادشه رفت و پنهان نشست.
نظامی.
تیغهندی و درع داودی
کشتی جود راند بر جودی.
نظامی.
موحد، چه در پای ریزی زرش
چه شمشیر هندی نهی بر سرش.
سعدی.
|| (اِ) کنایه از تیغ و شمشیر هندی هم هست. (برهان). در این معنی صفت بجای موصوف به کار رفته است:
زآنکه زین پس تو به زخم هندی و تاب کمند
کرد خواهی گردن هر بدسگالی را ادب.
فرخی.
همان رومی رایت افراخته
ز هندی در آب آتش انداخته.
نظامی.
|| نیز به معنی روش محاسبه ٔ هندی است یا ارقام هندی:
هزار ار به هندی زنی در هزار
بود کس که خواند مرا شهریار.
فردوسی.
|| درختی است که از میوه ٔ آن در مازندران دوشاب گیرند ولیکن در دوشاب آن لزوجتی باشد و این درخت در بیشه ها بود. چوب آن محکم باشد و از آن تله ٔ مرغان سازند. (فلاحت نامه).
هندی. [هَُ ن ِ] (اِخ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. دارای 84 تن سکنه، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
هندی. [هَِ] (اِخ) دهی است از دهستان حسنوند از بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد.دارای 160 تن سکنه، آب آن از رودخانه ٔ کهمان و محصول عمده اش غله، لبنیات، پشم و حبوب و کار دستی مردم بافتن قالیچه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
قدیمی
قدیمی. [ق َ] (ص نسبی) دیرینه وکهنه. (ناظم الاطباء). || سال دیده. پیر.
فرهنگ فارسی آزاد
هِنِدی، منسوب به هندوستان، هندوستانی،
معادل ابجد
325